با اهالی كتاب و كلمه | فرار مار دوش
نویسنده : سمیه سلیمانی شیجانی
كتاب فرار ماردوش نوشتۀ سمیه سلیمانی شیجانی در شركت چاپ و نشر بینالملل به چاپ رسیده است.
كتاب فرار ماردوش داستانی ایرانی است كه در یكی از شهرهای گیلان روایت میشود و حوادث آن در دل سال 1357 و فعالیتهای انقلابیها میگذرد. دو خواهر و برادر به نامهای علی و نرگس در حالی كه زیر بستههای رشتهخوشكار اعلامیه پنهان كرده بودند تا پخش كنند گیر خان و یكی از آدمهایش میافتند. شرط خان برای اینكه آنها را به شهربانی لو ندهد این است كه نرگس را به عقدش دربیاورند.
خواندن كتاب از سمیه سلیمانی شیجانی را به چه كسانی پیشنهاد میكنیم
به دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میكنیم.
بخشی از كتاب از سمیه سلیمانی شیجانی
«سرم داشت می تركید. آسمان نور نداشت، ابرهای سیاه به هم چسبیده بودند، صدای گریه های مامان توی سرم بلند و بلندتر می شد. اصلان می خندید. سرشانه های پالتوی بلندش پاره شد و از هر شانه اش یك مار سیاه رنگ بیرون آمد. می خندید و با مارهای روی شانه هایش حرف می زد. به آقا جانم نزدیك شد یكی از جعبه های پر از ماهی را برداشت و محكم كوبید توی سر آقا جانم. داد زدم. هر چقدر داد می زدم كسی صدایم را نمی شنید. چشم هایم را بستم و داد زدم. شبح سیاه آمده بود، عقب عقب رفتم، دستش را دراز كرد تا گردنم را بگیرد. عزیز لباس های ملوانی را بغل كرده بود و بالای قبر كهنه ای گریه می كرد. داد زدم تا عزیز به دادم برسد؛ اما صدایم را نمی شنید. ماهی های مرده روی هم تلمبار شده بودند و بوی سیمساكی داشت خفه ام می كرد. دستی محكم، شانه ام را تكان داد.»